لوکیشن ساحل خوب است، دریا خوب است. یعنی یک حس خاصی دارد دریا، مخصوصاتوی سرمای یک عصرپاییزی،نزدیک قایق صیادهاکه تورهای خالی را ازآب بیرون می کشند.انجاچای خوردن به طرز کاملا آگاهانه یی با جاهای دیگرفرق دارد.وقت هایی که حال خوبی ندارم می روم پیش دریا.رابطه خیلی خوبی با دریا دارم. حتی با این که دو بار،درست دو بارنزدیک بود غرقم کند.بازهم وقتی پیشش می نشینم انگاراولین باری ست که آنجایم. انگارکه او هیچ وقت نخواسته مرا بکشد توی خودش. انگارکه او همیشه، همیشه و همیشه با من رفیق بوده.ازهمان اولین باری که نشستم پیشش تا حالا، تا حالا که شماردیدارهایمان یادم نیست.همیشه وقتی کنارش هستم دنیا برایم قابل تحمل ترست.
دلم میخواهد یک روز مفصل ازدریا برایتان بنویسم. ازاینکه اگرآدم گاهی دلش تنهایی بخواهد باید بیاید کناردریا.باید رد سنگینی پاهای ش را روی ماسه ها جا بگذارد.بیاید بنشیند روبرویش.بعد چشمش،دلش،احساسش را بدهد به آب.چشم بدوزد به انتها، آنجا که آسمان و دریا به هم رسیده ند و رگه های پریده رنگ نور هنوزروی ابرهای تکه پاره تماشایی ست. باید نگاهش کند. لبخند بزند. اخم کند. بلند بلند آوازبخواند. آوازکه نه، فریاد بزند.جیغ بکشد حتی. دراین غربت خانگی بگو هرچی باید بگی.غزل بخون به سادگی. باید با پاهای . بی کفش. بی جوراب برود نزدیکی ش. روان. سبک. خنک. عابر. ترشود تا زانو. می خواهم یک روزی ازدریا بنویسم. جوری که یادتان نرود چراباید هرباری که دل تنگ شدید. هرباری که چیزی روی دلتان سنگینی کرد.هرباری که نتوانستید ازپس زندگی بربیایید. باید بیایید بنشینید کنارش و سیرتماشایش کنید.بعد دروجودتان. درته ته وجودتان. توی تاریکی وتنهایی اعماق وجودتان که با هیچ چیزوهیچ کس پرنمی شود.میانه صمیمانه ترین لحظات ناخودآگاهی نابی که دروجودتان دارید. آرام آرام ذهن چرا اندیش رابرای لحظاتی ازخودتان بیرون کنیدنفس بکشید. بگذارید خنکای نسیم و امواج روی صورتتان بنشیندورسوبات ناخواسته زندگی راازوجودتان بشوید وبعد تلاش کنید تا برای دمی، لحظه یی حتی، به رخوت خوب تنهایی برسید.دردنج ترین کنج دنیا.
دلم می خواهد یک روزمفصل ازدریا برایتان بنویسم.
راستی، یلدا مبارک.
درباره این سایت