رفتنت شبیه به دلتنگی نورسی ست که ازهیچ جایش آدم هیجان زده نمی شود. مثل وقتی که هیچ وقت ش نمی شود فهمید چطوراین همه دلتنگی به جان آدم افتاده.

پیراهن صورتی به اومی آمد. موهایش را هم ریخته بود روی شانه هایش.رژجگری پررنگ زده بود که چین وچروک های دورلبهایش را بیشترنشان می داد.آینه را گرفت جلوی صورتش و خودش را براندازکرد.گفت کاش موچین داشتی.ابروهایم را برمی داشتی. بعد خندید. دست انداخت توی موهایش و بهم ریخته شان کرد.تاچند دقیقه دیگه همه شو می تراشن.کل کل.می شم.

منگ بودم.سردردداشتم.تمام دیشب را نخوابیده بودم.اتاق گرم بود.بوی الکل می داد.ازهوایش خوشم نمی آمد.پنجره را بازکردم.

اگه سردت شد بگو ببندم.

روی تخت بغل دستی یکی مرده بود.صبح ملافه هایش را عوض کرده بودند. کاش نمی دانستم.اگرنمی دانستم می توانستم درازبکشم.خوابم که نمی برد. اماخودم را به خواب می زدم تا ازشرپرچانگی هایش خلاص شوم.پرحرف شده بود.یکریزحرف می زد.انگارترسیده بود.نشست.دستهایش را توی هوا بالا برد.خم شد.بازنشست.دم و بازدم.باهرحرکت چاک یقه پیراهنش بازمی شدوسینه های سفیدش پیدامی شد.به پشت خوابید. پاهایش را بالا برد.توی هوا قیچی زد. کپل های چاقش را می دیدم که می لرزید.چاق نبود اما پیه زیادی داشت.نگاهش می کردم وبه فردا فکرمی کردم.به هفت صبح فردا. گاهی به نظرم می آمد که چیزی گم کرده م. دوربراتاق دنبال کیفم می گشتم.بعد یادم می آمد کیف نیاورده بودم. فقط یک موبایل توی جیب مانتوام و یک دسته کلید و چندتاتراول مچاله توی آن یکی جیبم.

گرم شدی؟ اگه سردته بگو پنجره رو ببندم.

اما تو قول بده به این زودیها نمیری.من که همین حالا هم کلکم کنده ست.

چرت و پرت نگو.دکترگفت عمل سختی نیست.می دونی روزی چندنفرعمل می شن و خوب می شن بعد می رن پی کارشون.یکی شم تو.

اشاره کرد به تخت خالی و لرزید.دراز کشید و پتو را کشید تا زیرچانه ش.

بگم پرستاربیاد یه آرام بخش بهت بزنه! شب قبل ازعمل نباید این همه استرس داشته باشی.

بگوبیان کچلم کنن برن.می خوام ببینم چی شکلی می شم.

خوشکل می شی.

آره جون عمه ت.

امروزبا دکترت حرف زدم.گفت جای نگرانی نیست.تومورخوشکل و خوش خیمه. تازه جای خوبی هم نشسته.

چشمهایش پرازاشک شد.بعدخندید.نمی ترسم فقط بی حوصله و کلافه م.

این روزا کی کلافه نیست. با تومور بی تومور. همه پوکیدن.

ازبسته دستمال کاغذی که جلویش گرفتم. دستمال بیرون کشید.

نفس عمیق بکش و به چیزی فکرنکن.

بگوبیادکچلم کنه بره.بایدشیو کنم. باید دوش بگیرم.این پرستارکدوم گوریه پس.

هنوزسرشبه.دارن شام مریضا رو می دن.میان.توچیزی می خوری؟


دکترگفت : دلخوش به بهبودی ش نباشید. با این همه اما.

با این همه نوشتم. برای جانانی که اسمش رُقی بود.اما دلش می خواست  جانان صدایش بزنند.

ادامه دارد. شاید اینجا شاید هم توی دفترمشق م بنویسم.

راستی تا حالا با مرده شوری که هنوزدستاش ازشستن مرده ترو سرد باشه دست دادی؟


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ شخصی من! Rakisha دانلود آهنگهای خوانندگان ایرانی و خارجی B4-1 رزیدانلود فرم استخدام راننده در تاکسی ماکسیم Steve این روزهای من همه چی موجوده